جریان از این قراره که من میخوام درس بخونم ولی بنا به دلایلی که الان میخونین نمیتونم همه چی از صبح زود شروع میشه زنگ گوشی رو گذاشتم واسه ساعت هفت صبح ولی پا میشم خاموش میکنم قشنگ تا ۹ میخوابم بعد نه که بیدار میشم صبحونه و حموم حاضر شدن ساعت میشه ده و من ده و ده دقیقه میرسم کتابخونه میخونم تا ساعت ۲ حالا این که تو این تایم کتابخونه چه اتفاقاتی میفته که بازدهی نمیتونم داشته باشم رو پایین تر میگم ساعت دو و نیم میرسم خونه تا سه و ربع ناهار میخورم و دوباره راه میفتم کتابخونه و تقریبا سه و نیم میرسم کتابخونه و تا هفت میخونم بعد کتابخونه تعطیل میشه من میمونم و خیابونا واسه خونه رفتن زوده با انواع و اقسام پاتوق ها سرمو گرم میکنم اکثرا میرم مافیا بازی میکنم تا میشه ساعت نه ده میرسم خونه و تو خونه هم درس نمیخونم تو خونه حقیقتا نمیتونم مگه این که واجب باشه بخونم تو خونه خوندن مثل جهنمه واسه من یکی بعد شبا هم معمولا یه طوری میشه ساعت ۱ میخوابم و از اونجایی ه طول میکشه خوابم ببره یک و ر
اشتراک گذاری در تلگرام